با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
درود بر شما دوستان عزیز
اینجا صفحه ی مجازی یادداشتها و نوشته هایی است که به شعر معروف شده اند اما مگر فرقی هم میکند
بگذریم >>>
دراین وبلاگ سعی داریم هرآنچه را که احساس میکنیم برای شما عزیزان
میتواندمفیدباشدرا ارائه کنیم وازشما دعوت میکنیم با ارسال آثارخود ودرج آنهادراین وبلاگ مکانی ادبی را فراهم آوریم
با تشکر
دراین پست میخوام گزیده ای از سه گانی فاضل نظری رو که مجموعه ای
از اشعار این شاعر پر توان کشورمان می باشند رو برای دانلود بگذارم
فاضل نظری را اهالی شعر به خوبی می شناسند.
غزل های استوارش ، بهترین معرف اوست.
نمونه ای از غزل هایش به همراه اطلاعات مختصری در مورد خود شاعر ، به محضرتان تقدیم می گردد:
نام و نام خانوادگی : ابوالفضل (فاضل) نظری
سال تولد : 1358
محل تولد : شهرستان خمین از استان مرکزی
میزان تحصیلات و رشته ی تحصیلی : دکترای مدیریت صنعتی
شغل : استاد دانشگاه ، رئیس حوزه ی هنری استان تهران و عضو شورای عالی شعر مرکز موسیقی و سرود
مهم ترین عناوین : دبیر علمی جشنواره ی بین المللی شعر فجر - عضو شورای ادبیات انقلاب فرهنگستان زبان و ادب
سبک : غزل
آثار : «اقلیت» ، «گریه های امپراتور» و «آن ها»
نمونه ی آثار :
از باغ میبرند چــــــــراغــــانیات کنند
تا کاج جشن های زمســتانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنــــها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف!به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانـــیات کننـــــــد
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شـــــاید به خاک مـــردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطــــهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکـــــرده همیشــــه مراد نیست
گاهی بهـــانهای است که قربانیات کنند
***************************
مستی نه از پیاله نه از خـــم شروع شد
از جاده ی سهشنبه شب قم شروع شد
آیینه خـــــیره شــــد به من و من به آینه
آن قدر خــــیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذرهبین به تماشــای من گرفت
آنگاه آتش از دل هـــــــیزم شــــروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشهها گذشت
بیتابی مزارع گــــــندم شــــــــروع شد
موج عذاب یا شــــب گرداب؟! هیــچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شــــــروع شد
از فال دســـت خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکـــعت دوم شــــــــروع شــــد
در ســجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفــتم السلام علیکم ... شروع شد
*************************
از ســــخن چینان شــــنیدم آشـــــــنایت نیسـتم
خاطــــــــراتت را بیاور تا بگــــــــــویم کیســـــــــتم
سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست
صـــخره ام هر قدر بی مــــهری کنی می ایسـتم
تا نگویی اشـــک های شــمع ازکم طاقتی است
در خـــــودم آتش به پا کــــــــردم ولی نگریســـتم
چون شــــکست آیینه ، حیرت صد برابر می شود
بی سبب خود را شـــکستم تا بیننم چیــــــستم
زندگی در برزخ وصـــــل و جدایی ســـــاده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیســتم